در این سری از مقالات منهای بهونه به سراغ فردی رفته ایم که در ابتدا ظرف شور بوده ولی توانسته به موفقیت های فراوانی دست پیدا کند . ما نیز میتوانیم از راه ها و تصمیم های که او گرفته درس بگیریم و با مسیر موفقیت او بیشترآشنا شویم .
نام : شاهد خان – shahid khan
تولد : 1950 در لاهور پاکستان
ثروت کنونی :9/7 میلیارد دلار
سرگذشت شاهد خان
شاهد خان در خانواده ایی معمولی در پاکستان به دنیا آمد , مادر او یک پرفسور ریاضیات بود .
او در سن 16 سالگی یعنی در سال 1967 به آمریکا رفت تا بتواند در آنجا ادامه تحصیل دهد اما بخاطر مشکلاتی مجبور شد که در اتاق های شبانه با قیمت شبی 2 دلار ساکن شود و برای گذران زندگی به ظرف شویی مشغول شود تا ساعتی 20/1 دلار درآمد داشته باشد …!
او با مشکلات فراوان بلاخره توانست در سال 1971 از دانشگاه با مدرک کارشناسی مدیریت صنعتی از دانشگاه فارغ التحصیل شود .
روند موفقیت شاهد خان
بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه ایلینویز شروع به کار کردن برای شرکت خودروسازی Flex-N-Gate کرد . در سال 1978 او یک شرکت سپر سازی تاسیس کرد , سپرهای شرکت او برای خودروهای پیکاپ و هم چنین فروشگاه های لوازم یدکی و فروشگاه های تیونینگ , شخصی سازی شده بودند . او این کار را با 50 هزار دلار وام + 16 هزار دلار پس انداز شخصی اش شروع کرد .
در سال 1980 او توانست شرکت خودرو سازی را که زمانی برای آن کار میکرد , خریداری کند و آن را با سپرسازی خود تلفیق کند .
با تلاش فراوان اوتوانست به تامین کننده سپر خودروهای پیکاپ ساخت شرکت تویوتا تبدیل شود و بعداز مدتی نه چندان طولانی و بعد از گذشت 30 سال یعنی در سال 2010 ارزش شرکت او به 2 میلیارد دلار رسید .
او در سال 2010 چندین باشگاه و تیم و حتی ورزشگاه را خریداری کرد .
شاهدخان که روزی پسری 16 ساله بود و ظرف شام دیگران را در رستوران ها میشست , اکنون تبدیل به یک میلیاردر بزرگ شده که تقریبا چیزی وجود ندارد که او بخواهد و نتواند خریداری کند .
راهی که او رفت راه عجیب و غریبی نبود , فقط به جلو ادامه داد و از تخصصی که داشت و رویاهایی که در سر داشت , دست نکشید و با تلاش و پشتکار توانست از یک کار ساده , تجارتی میلیارد دلاری خلق کند .
در هر سطحی که هستیم هرگز نباید از تلاش و رو به جلو رفتن دست بکشیم , چه بسا ما نیز زمانی بتوانیم شرکتی را که برای آن کار میکردیم خریداری کنیم … هیچی چیزی دست نیافتنی نیست تا زمانی که باور داشته باشیم که میتوانیم …